لرزش دستان يخزده ات
در زمحرير زمستانى جيوه اى
كه چون تيغ جراحى
در كف دستانت فرو ميروند
مرا ياد خوابهاى زمستانيمان مياندازد
به درازاى قرنها و هزاره ها
و به تاريكى عميقترين حفره هاى اقيانوسى
ارتعاش تاريكى كه حيات را آبستن است
لرزش نحيف انگشتان تو
No comments:
Post a Comment