Saturday 3 December 2011

باغچه رنگ

شاخه های خشک لیمو را حرس میکردم
صدای خشکیده برگهای نارنجی
از زیر کفشهایم پاشیده شد به باغچه بنفشه ها
شره های رنگ بنفش و قرمز از گلبرگهای بنفشه میچکیدند
و شاخه های حرس شده لیمو
عزای برگهایی را گرفته بودند که خون اسیدیشان بر بنفشه های حیاط جریان گرفته بود
یک لحظه دست از کار کشیدم.
من اینجا چه میکنم؟
بادی وزید... 
طاغ زیر ارسی کشیده شد تا روی آستینهای سفید من
شاخه های نارنج محو شدند زیر کاشیهای کف حیاط
هوای غبار آلودی فضای باغچه را خیس کرده بود
من هنوز اینجا بودم
وسط تابلوی نقاشی آبرنگ